‌﷽


*نشأت‌گرفته شده از وبلاگ آقای سر‌به‌هوا( توی پیوندهای روزانه هست)


۱.خریدنِ جوراب و ساق‌دست


۲.وقتی شارژ گوشیم به ۳درصد رسید خاموش نشه و تا ۱درصد بره.


۳.بستنی


۴.وقتی یه نوزاد با کلِ دستِ کوچولوش یه انگشتمو سفت می‌گیره.


۵.یه کوچولو اسمم رو طورِ جدیدی تلفظ کنه.


۶.لبخند زدن مخصوصا بی‌دلیل


۷.کشیدن لپ داداشم و یهو ول‌کردنش


۸.به مامانم بگم گوگولی


۹.بقیه به سوتی‌ها و خنگ‌بازیام بخندن.


۱۰.پست‌گذاشتن در اینجا و خوندن وبلاگ‌های بقیه


۱۱.وقتی بعد از چندساعت برم تلگرام و ببینم بچه‌ها زیاد حرف زده‌باشن.


۱۲.دیدن و بوییدن گل نرگس و اینکه بچینم و بذارمش لای انگشتام.


۱۳.بفهمم همزمان با اینکه من به یک نفر فکر می‌کردم اونم به یاد من بوده.


۱۴.خریدن کتاب


۱۵.بعد از یه مدت که عینک می‌زدم چند روز نزنم و بالعکس.


۱۶.غذا خوردن با قاشق یه‌بار مصرف 


۱۷.آب‌خوردن از  آب‌سردکن با لیوان‌ یه‌بار مصرف


۱۸.موقعیتِ فرستادن استیکرایی که دوست دارم جور شه.


۱۹.باعث خوشحالیِ غافلگیرانه‌ی یه نفر بشم.


۲۰.بوسیدن دست بی‌بی و بابابزرگم.


۲۱.خندیدن بابام 


۲۲.مسافرتایِ شمال


۲۳.بدنیا اومدن یه کوچولوی جدید توی اقوام.


۲۴.پوشیدن لباس نو و نگاه‌کردن جلوی آینه.


۲۵.گوشیم بیفته زمین و طوریش نشه.


۲۶.حل کردن یه مسئله بعد از مدت‌ها.


۲۷.هوای بارونی پاییز یا برفیِ زمستون


۲۸.آسمون آبی با درختای پر از شکوفه‌های صورتی


۲۹.بوی خاک نم‌خورده


۳۰.یه‌خریدِ طولانی با لیست به‌همراه یه دوست که ختم به خوردن بشه.


۳۱.ظرف شستن یا جوراب شستن وقتی که اعصابم خورده.


۳۲.گفتنِ ویژگی‌های خوب اطرافیان بهشون.


۳۳.نگاه کردن عکس‌های تو گوشی.


۳۴.ماه محرم و ماه رمضان و شعبان


۳۵.وقتی حوصلم سر میره‌، سعی کنم شعرایی رو که دوست دارم با خطِ مثلا خوب بنویسم.


۳۶.پلاستیک‌های کوچولوی خوشگلی که مغازه‌دارا میدن.


۳۷.اسباب‌بازیای رنگ‌رنگی 


۳۸.بریدن چوب با اره‌مویی


۳۹.پیدا کردن یه‌سایت کاربردی یا وبلاگ باحال که بشینم آرشیوشو بخونم.


۴۱.آش‌های جمعه‌های مامانم


۴۲.قورمه‌سبزی‌های سالی یه‌بار عمه


۴۳.آبگوشتای نذری خاله


۴۴.چای بی‌بی


۴۵.وقتایی که بی‌بی و بابابزرگم جداجدا از خاطرات جوونی‌شون برام حرف می‌زنن.


۴۶.خریدن دفترچه‌یاداشت‌ در سایزهای گوناگون


۴۷.هوای شهریور


۴۸.حدس‌زدن


۴۹.شرکت کردن در هرجور مسابقه‌ای که حداقل متوسط باشم توش.


۵۰.حال معنوی خوب


۵۱.حس سبکی و لبخند بعد از گریه‌کردن وقتی ناراحت بودم.


۵۲.درست‌کردن سالاد شیرازی


۵۳.خوردن هر مدل غذایی که بادمجون داشته‌باشه و گوشت نداشته‌باشه.


۵۴.ماشین آروم حرکت کنه و دسمتو از شیشه ببرم بیرون.


۵۵.جوابی که آخرین لحظه‌های امتحان می‌نویسم درست باشه.


۵۶.فکر کردن به این‌که در روزگارانِ آینده عمه! و مادر و مادربزرگ میشم.


۵۷.شناختن و به‌یاد آوردن اسم افرادی که فقط یه‌بار دیده‌باشم‌شون.


۵۸.خردکردن و سرخ‌کردن سیر و پیاز و سیب‌زمینی و بادمجون.


۵۹.نگاه‌کردن به دفترها و دست‌خط قدیمام از ابتدایی تا دبیرستان.


۶۰.نگاه‌کردنِ عکس‌های آلبوم.


۶۰.یه کوچولو داستانای خیالی‌شو واسم تعریف کنه و منم همراهیش کنم.


۶۱.ترافیک دم عید جاده‌ هراز با هوای آفتابی و آسمون آبی و ابرای سفیدِ خوشگل.


۶۲.دیدن پلاک از شهر یا استان خودم در بقیه‌ی استان‌ها.


۶۳.پیدا کردن شکل‌های مختلف توی ابرا یا طرح‌های موزاییک


۶۴.خوندن کتابای روان‌شناسی و تست‌های روان‌شناسی


۶۵.یه بچه کوچولو توی بغلم درحال راه‌رفتن یا روی پاهام درحال تکون‌دادن خوابش ببره.


۶۶.خنکیِ اونورِ بالش


۶۷.دیدن هرگونه بچه‌ی هر حیوونی.


۶۸.چای بیدمشک


۶۹.رسیدن در آخرین لحظه به اتوبوس


۷۰.وقتی یه‌بچه کوچولو بغل مامانش جلومه و برگرده به من نگاه کنه و براش شکلک درآرم و اونم بخنده و البته مامانش متوجه نشه.


۷۱.بیدار کردنِ داداشم با ترفندهای متفاوت.


۷۲.خوردن هرگونه غذای تند یا به‌همراه سس فلفل


۷۳.برنامه‌ریزی


۷۴.حرف زدن با یه‌دوست وقتایی که دوست دیگه‌ای آنلاین نیست.


۷۵.احساس تهی بودن و هیچ‌بودن در برابر خدا


۷۶.فکر کردن زیاد به خدا و مهربونی و حکمت و قدرتِ نامحدودش و اینکه از رگ گردن بهم نزدیک‌تره و بجز خوب برام نمی‌خواد.


۷۷.دیدن یا شنیدن اسمم 


۷۸.تا لحظه‌ی آخر درس نخونم و امتحان لغو شه.


۷۹.خوندن وبلاگم و دفتر خاطراتم.


۸۰.خوابیدنِ دم صبح وقتی این‌طور که از پنجره معلومه هوا سرده.


۸۱.رکورد خودمو بزنم‌، در هر زمینه‌ای.


۸۲.وقتی دیر میرسم استاد هم دیر بیاد یا مثلا اومده و موقع حضور غیاب هنوز به اسمم نرسیده.


۸۳.اولین نفری باشم که یه‌خبر خوب رو به یکی بدم.


۸۴. دیدن لبخند ناخودآگاه یه‌ نینی‌کوچولو وقتی که خوابه.


۸۵.دیدن یه پلاک یا شماره‌ی رند


۸۶.صدام وقتی که سرما می‌خورم.


۸۷.وقتی دکتر هم سرم میده و هم آمپول، آمپولش از اونایی باشه که میشه توی سرم زد.


۸۸.وقتی بیدار میشم و می‌بینم خواب ترسناک یا غمناکم صرفا یه‌خواب بوده و علاوه بر اون هوا هم روشنه و لازم نیست که تلاش کنم بعد از اون بخوابم.


۸۹.وقتی یه خواب خوب و عجیب می‌بینم و اون حسِ باحالش تا چندلحظه بعد از بیداری هم باهام می‌مونه.


۹۰.وقتی یه بچه گریه کنه و شکلات همراهم باشه و البته اونم آروم شه دیگه.


۹۱.و وقتی یه‌بچه‌ی دیگه با دیدن این صحنه میاد جلو تا به اونم شکلات بدم‌، بازم داشته‌باشم و شرمنده نشم.


۹۲. دیدن یه‌جعبه مدادرنگی قد و نیم‌قد


۹۳.بوی پا‌ک‌کن


۹۴.اختلاط با دوستان 


۹۵.خوابیدن چنددقیقه‌ای توی کتابخونه یا نون‌پنیر خوردنامون( من و فاطمه و کوثر)، یا اینکه کسی نباشه و با سر و صدا خوراکی بخوریم.


۹۶.فروکردن مدادمغزی توی پاک‌کن و بیرون‌آوردنش جوری که مغزش نشکنه.


۹۷.نوشتن روی شیشه‌ی بخار گرفته.


۹۸.وقتایی که از شدت خنده دلم و لپم درد می‌گیره.


۹۹.این‌که هرسال توی مسافرت واسه ناهار یه‌جای مشخص نگه‌میداریم و من ساعتشو با سالهای قبل که نوشتم مقایسه می‌کنم.


۱۰۰.صرف کردن آهنگ با فعل‌ها و حرف‌های مختلف


++۱۰۱. آسمون قرمز شبای زمستون


++۱۰۲.دوستان و آشنایان ماه و محشری که دارم هم غیرمجازی و هم ( بقول جناب میرزا) نسبتا مجازی


+ ۳ساعت دیروز صرفِ نوشتن‌شون کردم و یه‌ساعت امروز اینجا:) قبل از نوشتن فکر نمی‌کردم به ۱۰۰تا برسه ولی الآن از بعضی از شخصی‌ترهاش صرف‌نظر کردم که ۱۰۰تا رو اینجا بنویسم.


حـَـواسَم بہ تـُـــو هستـ 

ڪہ از مـَن پـَـرتــے :)


#کـوروش نامـی


هَــــرکُـجا خندیدی، هـَــرکُجـا خنداندی

خُـــوشبختــے همان‌جاستـ 


چرا من هردفعه کلیک می‌کنم روی متن یکی از آهنگ‌های این بنده‌ی خدا؟:

جـــانـــا تـُـــو ماهِ روشنــے، زیبا به وصفِ شبنمــے:)


بعدانوشت: در حضور این پستِ بلندبالا پستِ طولانی‌ای می‌مونه آیا؟:دی

و طبق مععمول بازم بعد‌نوشت:دی: آقایون و خانم‌ها ببینید من کلا یادم میره تیکِ نظر خصوصی رو بذارم، اگه در جواب نظر خصوص‌تون بوده و یا همین‌جوری احساس می‌کنین به قیافه‌ش می‌خوره خصوصی باشه، خودتون زحمتشو بکشین، دستتونم درد نکنه:).امروز چندین‌بار اشتباه کردم!خخخ