۱۰ مطلب با موضوع «مناسبتی‌ها» ثبت شده است

۱۱۹_ شبِ بیشتر حرف‌زدن با خدای ستاره‌ها :)

بچه‌تر که بودم، لیله‌الرغائب و غیر لیله‌الرغائب نداشتم. روزهایم با قاصدک‌ها و بارش باران، وقتِ فکر کردن به آرزوهایم بود و شب‌هایم با ستاره‌ها. بعد از آن شبی که یک نفر من و برادرم را با صورت‌های فلکیِ معروف‌تر و ستاره‌های دنباله‌دار و شهاب‌ها آشنا کرد؛ فکر می‌کردم هربار که یک ستاره‌ی دنباله‌دار ببینم یکی از آرزوهایم برآورده می‌شود. بعدها با دوست صمیمی‌ام دقایقی از شب را به آسمان خیره می‌شدیم. اگر شانس داشتیم و ماشین در حیاط بود، روی صندوق عقب دراز می‌کشیدیم و فردایش دچار گردن‌درد هم نمی‌شدیم! آن موقع‌ها بیش از هرچیزی، به اعجاز ستاره‌ها ایمان داشتم. نمی‌دانم دقیقا از کِی ولی به خود آمدیم و دیدیم دورانِ سر به هوایی و دوستیِ مستمر با ستاره‌ها تمام شده. کم‌کم با دفتر خاطراتم آشنا شدم! اسمش را سوگند گذاشته‌بودم! او را فرشته‌ی نگهبانی تصور می‌کردم که از جانب خدا مامور شده روزها مواظبم باشد و شب‌ها هم پیکِ شنوای آرزوهایم، که سپیده سر نزده و قبل از بیدار شدنِ من، آن‌ها را به خدا هم برساند.

قاصدک‌ها و ستاره‌ها و سوگند پل ارتباطی من بودند با خدا. هنوز آن‌قدر بزرگ نشده‌بودم که درک کنم می‌توانم با خودِ خدا حرف بزنم. فکر می‌کردم بزرگ‌تر از آن است که زبانِ مرا بفهمد! همان‌طور که من هم حرف و نشانه‌ای از او دریافت نمی‌کردم! احساس می‌کردم به مترجم نیاز داریم! نمی‌دانستم وقت‌هایی هم هست که حتی خودم هم دردِ دلم را نمی‌فهمم اما خدا درمانش را برایم کنار گذاشته. به‌هر حال حالا که _حداقل تا حدودی_ نشانه‌هایش را می‌بینم و مهربانی‌اش را حس می‌کنم، آرزوهایم را به خودش می‌گویم. حالا، فقط به اعجاز خدای ستاره‌ها ایمان دارم. خدایِ "اُدْعونی فَاسْتَجِبْ لَکُمْ".

 شاید حرف‌های شبِ آرزوهای امسالم را بگنجانم در دعای کمیل، شاید. مشخص است که تازه قشنگی‌اش را کشف کردم، نه؟ :)



گــــر مَـــرا هیچ نباشد نہ بہ دنیا نہ بہ عُقبـے

چون تـُــو دارم همـــــہ دارم دگـرم هیچ نبایَد


#سعـــــدی

  • آرزو
  • پنجشنبه ۱۰ فروردين ۹۶

۱۱۴_ قرار به وقت نوروز!

آخرین تصویرِ کوچه‌ای ۹۵:دی(می‌خواستم شکوفه و گل و اینا بذارما ولی این رو تازه پیدا کردم، روی دستم می‌موند!)

 

صوت:

منقضی شد! :) (یک ماه بعد)

و متن!:

عیدتون مبارک باشه پیشاپیش. ان‌شاءالله که سال پرخیر و برکتی داشته‌باشین، سالی سرشار از سلامتی و آرامش و اتفاقات خوب غیرمنتظره و یهویی که حسابی غافلگیر شین. و ما هم مدام پست‌های لبخندآورِ شامل خبرهای خوب‌تون رو بخونیم؛ مخصوصا قبول‌شدن کنکوری‌های عزیزمون تو رشته‌های دلخواه‌شون، شاغل‌شدن جوونای جویای کار!، حقیقی‌شدن یارهای خیالی بلاگرای دم‌بخت(:دی) و کارای بامزه و شیرین‌زبونیای فسقلی‌ها، چه اونایی که تازه اومدن و چه اونایی که قراره ۹۶‌ای باشن. دیگه! براتون آرزو می‌کنم یه‌ بهارِ بارونیِ بااحساس و باطراوت، یه تابستونِ گرم و پرانرژی و خوشمزه، یه پاییزِ رنگارنگ و رویاییِ خالی از دل‌تنگیای دم غروب و یه زمستون سردِ سفید و برفیِ به‌یادموندنی

و امیدوارم کلا ۹۶موندگار بشه تو ذهنتون تا سال‌های سال به‌لحاظ خوبیاش البته! :)

 

+خیلی زیاد یهویی شد!

+بعدانوشت: از دیشب تا حالا داره بارون میاد. درست و حسابی و بهاری! :) امیدوارم کل سال هم به همین نکویی باشه برای هممون. لحظه‌ی سال تحویل به‌یادتون هستم، بارونم که هست وُ :))) ۱۰دقیقه مونده به ۹۶

 

  • آرزو
  • يكشنبه ۲۹ اسفند ۹۵

۱۰۲_ بانوی بی‌نشانه

سردار بدر و خیبر دیگر ز پا فتاده...


+گلبرگ کبود (علی فانی) :


+ حضرت زهرا(سلام‌الله علیها): کسی که عبادت خالص خود را به خداوند متعال تقدیم می‌کند (و فقط برای رضای او عمل می‌کند) خداوند نیز بهترین مصلحت خود را بر او نازل می‌کند.


من یک زره برای جهازش فروختم

او عزم جزم کرده بمیرد برای من


+ تسلیـــــت میگم.

بعدانوشت:

من حتی حواسم نبود امشب مسجد برنامه داره، هم‌اتاقی سابقم بهم گفت و منم ۲ساعت بعدش با شکِ اینکه شاید تموم شده باشه و اصلا می‌ارزه به این که احتمالا تاخیر بخورم یا نه، رفتم. وسط یه نمایش رسیدم که نمیدونم موضوعش چی بود ولی آخرش وصل شد به حضرت فاطمه(علیها‌السلام). یجورایی روضه‌ی مصور بود. کسی روضه نمیخوند، مداحی نبود. فقط می‌دیدیم و اشکی بود که بی‌اختیار جاری می‌شد. حتی با تک‌تک جملات عاشقانه‌ای که صدای پشت در چوبی درباره‌ی همسرش و امامش میگفت.

تا امشب هیچوقت اونایی رو که بلند گریه میکردن درک نمی‌کردم. تا امشب چشمامو می‌بستم تا بتونم تصور کنم صحنه‌هایی رو که مداح سعی میکرد به تصویر بکشه. ولی امشب چشمامو می‌بستم تا نبینم.

نبینم دری رو که بالاخره با ضرب و شدت شکسته شد، نبینم دستای بسته‌ی یه مرد مظلوم و دل‌شکسته رو که حتی رمق راه‌رفتن نداره، نبینم تابوتی رو که فقط چند نفر همراهیش میکردن، و نبینم نگاه میخ‌شده‌ی اون بچه‌های کوچیک به تابوت مادرشون رو. آخرِ امشب وقتی مداح میگفت: تمامِ علـی می‌رود، می‌فهمیدمش، حتی بدون بستن چشمام...

  • آرزو
  • چهارشنبه ۱۱ اسفند ۹۵

۸۸_ بہ بهانہ‌ی آدینہ ۵

هیاهـوی شهر را ڪہ کنار بزنـے،

در دور دست‌ها

جایـے ڪہ آسمــانش هنـوز آبـےست،

 کسے را مےبینی با کاسه‌ای خالے، قرآنے در دست و نگاهے خیره به انتهای راه.

و ما که هنوز برنگشتیـم از سفـــــر،

زیر سقف این خاکستـری‌قفس مانده‌ایم سالهاست.

 و او، که دیگر به چشم ما نمےآید.



● ما باید خوب زندگی کنیم.⇦

حضرت می‌آید که زندگی‌ها را آباد کند، و الا اگر بحث نصایح اخلاقی مطرح بـود، فکـر نمی‌کـنم امـامزمان (عجل الله فرجه‌الشریف) تشریف‌فرما بشوند و نصایحی بیشتر از پیغمبر اکرم(ﷺ) یا بیشتر از امیرالمومنین(علیه‌السلام) بخواهند ارائـه بدهنـد . آخـرین امـام می‌آید که زندگی را درست کند؛ آن اتفاقی که تا حالا نیفتاده است؛ هنوز به صورت گسترده، با دین زندگی آباد نشده است. 

• تصور نکنید که سخت‌ترین قسمت دین‌داری نمازشب خواندن است که ما توفیق پیدا نمی‌کنیم برای نماز شـب بیدار شـویم! فکـر نکنید اوج قله‌ی دین‌داری این است که یک عبادتی را به زیبایی انجام بدهیم! عبادت در همان قدمهای اول است؛ البتـه اگـر بتـوانیم قشنگ انجامش دهیم. آن اوجی که هنوز دین‌داران به آن نرسیده‌اند، این است که با دین زندگی خودشان را آباد کنند. دین‌داران وقتی می‌خواهند از خودشان ناراحت باشند و استغفار کنند، از اینکه دینداری‌شان در زندگیِ آنها نتیجه نداده باید استغفار کنند!

#استاد پناهیان


+ اگه قصد دارین فقط یک‌بار توی عمرتون بیاین حرم امام‌رضا(علیه‌السلام)، بهتون پیشنهاد می‌کنم سرمای هوا رو در نظر نگیرین و یک شب برفی رو انتخاب کنین :) قول میدم مدام لبخند روی لبتون باشه و احساس فوق‌العاده خوبی داشته‌باشین.

+من که باورم نمیشه ولی هم‌چنان داره برف میاد! :)

+ تولد حضرت زینب(علیها‌السلام) و روز پرستار هم که هست و تبریک میگم ^_^


+ راستی وسط‌ترین جمعه‌ی زمستون و کلا وسط‌ترین روز زمستون‌تون بخیر و شادی :)


  • آرزو
  • جمعه ۱۵ بهمن ۹۵

۶۱_ تولد پیامبرِ مهربونمون و ششمین امام‌مون مبارڪ.


عیدتون حسابی مُبـــــارڪ باشہ شدیدا :))


این یه حدیث از پیامبر ﷺ:

أَحَبُّ عِبَادِ اللَّهِ إِلَى اللَّهِ أَنْفَعُهُمْ لِعِبَادِه‏.

از جمله بندگان آن کس پیش خدا محبوبتر است که برای بندگان سودمندتر است.


اینم یدونه از امام‌صادق (علیه‌السلام):

لا تکرهوا إلی أنفسکم العبادة.

عبادت را به خود مکروه و ناپسند ندارید.

اصول کافی، ج۳، ص ۱۳۷



+معمولا هیچ روزی بر من نمی‌گذرد، مگر اینکه سوتی داده‌باشم، خب من فکر می‌کردم واسه بقیه همونجوری که خودشون ذخیره کردن، دیده میشه! (دیشب)

این و این.


++ به فرموده‌ی جنابِ میرزا علائم نگارشی باید چسبیده به کلمه‌ی اول و با فاصله از کلمه‌ی دوم استفاده بشه. (قسمت آموزشیِ پست)

+++ گرچه دور از انتظاره ولی اگه کسی هست که هنوز با بلاگفان آشنا نشده، آشنا بشه و اگه دوست داشت به آشناییش ادامه بده :)

بعدا اضافه‌شد، یعنی دقیقا: ۵:۲۵ ِ ۲۷اُم:

  • آرزو
  • جمعه ۲۶ آذر ۹۵

۵۸_ آقــا مبارک است ردای امامتتـ.



دقیقا یادم نیست چه سالی بود ولی مطمئنم که راهنمایی بودم ، معلم دینی‌مون که علیرغم اینکه هرجلسه بلااستثنا از همه می‌پرسید ، خیلی دوسِش داشتیم بهمون پیشنهاد داد هر صبح که بیدار می‌شیم به امام‌زمان سلام بدیم و نگفت که ثواب داره و مثلا اینجور میشه و اینا . گفت کاری نداره که امتحان کنید و اگه خوشتون اومد ادامه بدین . من بخاطر اعتمادی که به معلمم داشتم همیشه بعد از سلام‌دادن یه‌حس خوب پیدا می‌کردم که مطمئن بودم امروز یه‌روز خوبه . اون سالها پیاده می‌رفتم مدرسه و توصیه‌های معلممون رو توی راه اجرا می‌کردم ، چقدر خوبه که معلما از این توصیه‌ها هم می‌کننا . از اون معلم تقریبا هیچی بجز چندتا نکته‌ی باحال که بهمون آموخته ، یادم نیست . همینان که می‌مونن . توصیه‌های کاربردی ؛ البته که نه فقط در این زمینه .

+ یه‌نفر ، یه عکس خیلی زیبا واسه پروفایلش گذاشته بود ، میخواستم به جای اینی که الآن هست اونو بذارم ولی وقتی اندکی در اینترنت سرچش کردم و نیافتمش حدس زدم احتمال داره که خودش اونو طراحی کرده باشه و نتونستم بذارمش اینجا . اما نوشته‌ای که روی عکس بود این بود که : تـُــو ماهِ کاملِ این آسمـــــان تیـــــره و تاری .


  • آرزو
  • جمعه ۱۹ آذر ۹۵

۵۳_ یه حدیثِ پربار از امام رئوف

یا شـــــاهِ خُـــراسان 

مَـــن از کودکـــــے عاشِقَــتـ  بوده‌اَم .


شَہادتِ ولی‌نعمتمان تسلیـــــتـ .


امام رضا( علیه‌السلام ) " لا یَتِمُّ عَقْلُ امْرِء مُسْلِم حَتّى تَکُونَ فیهِ عَشْرُ خِصال: أَلْخَیْرُ مِنْهُ مَأمُولٌ. وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ. یَسْتَکْثِرُ قَلیلَ الْخَیْرِ مِنْ غَیْرِهِ، وَ یَسْتَقِلُّ کَثیرَ الْخَیْرِ مِنْ نَفْسِهِ. لا یَسْأَمُ مِنْ طَلَبِ الْحَوائِجِ إِلَیْهِ، وَ لا یَمَلُّ مِنْ طَلَبِ الْعِلْمِ طُولَ دَهْرِهِ. أَلْفَقْرُ فِى اللّهِ أَحَبُّ إِلَیْهِ مِنَ الْغِنى. وَ الذُّلُّ فىِ اللّهِ أَحَبُّ إِلَیْهِ مِنَ الْعِزِّ فى عَدُوِّهِ. وَ الْخُمُولُ أَشْهى إِلَیْهِ مِنَ الشُّهْرَةِ. ثُمَّ قالَ(علیه السلام): أَلْعاشِرَةُ وَ مَا الْعاشِرَةُ؟ قیلَ لَهُ: ما هِىَ؟ قالَ(علیه السلام): لا یَرى أَحَدًا إِلاّ قالَ: هُوَ خَیْرٌ مِنّى وَ أَتْقى ".

 

عقل شخص مسلمان تمام نیست، مگر این که ده خصلت را دارا باشد:

1ـ از او امید خیر باشد.

2ـ از بدى او در امان باشند.

3ـ خیر اندک دیگرى را بسیار شمارد.

 4ـ خیر بسیار خود را اندک شمارد.

 5ـ هر چه حاجت از او خواهند دلتنگ نشود.

6ـ در عمر خود از دانش طلبى خسته نشود.

7ـ فقر در راه خدایش از توانگرى محبوبتر باشد.

 8ـ خوارى در راه خدایش از عزّت با دشمنش محبوبتر باشد.

9ـ گمنامى را از پرنامى خواهانتر باشد.

سپس فرمود: دهمى چیست و چیست دهمى؟ ( آرزونویس از قول استادِ اخلاق : برای نشون دادن اهمیت مورد دهم ) به او گفته شد: چیست؟ فرمود: احدى را ننگرد جز این که بگوید او از من بهتر و پرهیزکارتر است.


پ.ن : دعاگوی همتون هستم :)


  • آرزو
  • سه شنبه ۹ آذر ۹۵

۴۸_ اربعین ارباب تسلیـــــت

حسین جان ،


کارم ز خواب و نگاه عکس حرم گذشته است


این روزها به ساک مسافران تو غبطه میخورم . . .


عاشقِ این عکسم .


  • آرزو
  • يكشنبه ۳۰ آبان ۹۵

۳۵_ تسلیـــــتـ


التماس دعـــــای حسابی .

  • آرزو
  • سه شنبه ۲۰ مهر ۹۵

۳۱_ ارباب خوبم

ماهِ عَـــــزاتُ عِـــــشقہ ...

فقط توی مجالسِ توِ که وسطِ روضه‌هات ، وسطِ گریه‌هام ، لبخند میزنم و میگم خدایا شکرت :))

بقول معروف :

اَصلاً حُـــــسین جنسِ غَمَش فَرق مے‌کُنَد ...



میخوام ماه‌محرم سبزنوشته‌ها رو متناسب با حال و هواش بذارم و عکس‌ها رو هم احتمالا .

  • آرزو
  • جمعه ۹ مهر ۹۵
رسالت اینجا اینه: "منُ یادِ خودم بنداز دوباره"
و ممکنه فایده‌ای برای سایر خواننده‌ها نداشته باشه.
___________________________________
آرشیو و معرفی‌نامه رو برای مدتی پاک کردم. احتمالا بعدا برمی‌گردونم‌شون.
این دو جملۀ قبل رو بهار یا تابستون ۹۹ نوشتم. الآن توی زمستونیم و هنوز نمی‌دونم که اون "بعدا" کِی فرا می‌رسه.
___________________________________