گفت: یه ویژگیهایی هستن که خدا از روی فضلش به هرکس بخواد میده، اینجوری نیست که دستِ خود آدما باشه و برحسبِ تلاششون این صفت بهشون تعلق بگیره. گفتم: ای بابا نمیشه که!* گفت: اونایی که لوسن میگن پس بیخیال! اونایی که اهل دلن خوشحال میشن، میگن اگه به عمل ما بود که هیچوقت به اون حد نمیرسید که خدا اینو به ما بده، حالا که از روی فضل خداست و حساب و کتاب نداره، پس انشاءالله به ما هم میرسه. گفت: نه اینکه حساب و کتاب نداشتهباشه، حساب و کتابش پیچیدهست. (همینجوری به نظر من بیربط وسط حرفاش) گفت: میدونی، خدا روی جهنم خیلی حساسه، همین که بنده میگه حَرِّم شَیبَتی علی النّار(آتش دوزخ را بر من حرام کن)، و میبینه بندهش میترسه، دلش به رحم میاد.
بعد هی ادامه دادیم تا حرف از ناامید شدن زدیم، گفت: ما میتونستیم هیچوقت از این کتابها نخونیم و اصلا با این واژهها و مفاهیم آشنا نشیم. ولی اون موقعی که من و تو واسه کنکور میخوندیم و به دانشگاهها فکر میکردیم، خدا حواسش به این شب هم بود. حرف من اینه که ناامیدی نداره، ولی ترس داره. ترس از فراموشی، اینکه یادمون بره اینا رو عملی کنیم، اینکه از پذیرش نقایصم دست بردارم. مسخرهبازی نیست که! بالاخره باید درست شم. و تا اینکار رو نکنم خدا فرصتهای بزرگتر بهم نمیده و نمیرم مرحلهی بعد. آخر حرفامون گفت: یه مشاوری میگفت اهل بیت اینجورین که یهرخ نشون میدن و دل آدم رو میبرن. بعد میرن پشت پرده. ناز میکنن. و تو هی ناز میکشی و بزرگ میشی، به شوق وصال...
× اینجا نوشتم که یادم نره. بعضیجاها تغییر صورت گرفته در حرفاش.
اینکه دوستم اشتباهی اونجا رو انتخاب کنه و قبول شه، با یه دختر خوب :) آشنا شه، تصمیم بگیره من رو هم آشنا کنه. و بدینصورت هفتهای چند ساعت بزرگتر از ذهنم فکر کنم و کسی رو داشتهباشم که فقط یک یا دوسال ازم بزرگتره و نه اینکه همهی حرفاش رو بفهمم یا قبول داشتهباشم، اما میتونه بعضی از معضلهای فکریم رو به زبان ساده و روون برام توضیح بده. دلم خوش میشه که خدا هنوز دوستم داره، هنوز اونقدر غرق نشدم که دستم رو رها کنه و ازم ناامید بشه. براش مهمم. مهمیم.
کاش توفیق بده و خودش و حرفاشم واسم اَهَم باشن.
* من به خودم و پروندهی سیاهم مغرور شدهبودم، واقعا چطوری فکر میکردم یهروزی میرسه که عملم و نیتم میتونه مطلوبِ صد در صدیِ خدا باشه؟!
تَجَرَّأتُ بِجَهْلی...( از روی نادانی جرأَت ورزیدم...)
+دعای کمیل چقدر واسه فکر کردن خوبه، عبارت به عبارتش :)
بیربط نوشت: سخته نقش منتظَری(کسی که مورد انتظار واقع میشه) رو داشتهباشی که دیر رسیده... میتونسته بهموقع بیاد ولی سهلانگاری کرده...
معمولا من جزوِ آخرین نفرات از بعضی چیزا آگاه میشم. ولی شاید یهنفر هم مثل یک ماه پیش من با سایت پرسمان آشنا نباشه، واسه جوابدادن به سوالاتم خیلی خوب بود. فعلا توی بانکِ پرسشها مشغول پیدا کردن سوالام و جواباشونم. ولی احتمالا بقیهی بخشهاشم باید مفید باشه.
بعدانوشت: راستی برنامههایی هم هست که میشه بخشی از آهنگ رو بشنون و جستجو کنن اون رو! واسه آهنگهای بیکلامی که پخش میشه و نمیدونیم اسمش رو چگونه بیابیم خوبه :) مثلا soundhound یا shazam. دیگه خودتون از بازار دانلود بنمایین.
داریم اینو میخونیم؛ حرفای استاد پناهیانه در ماه رمضان ۹۴. دانلودِ تنها مسیر برای زندگی بهتر
حجم: 4.8 مگابایت