فورد جواب داد: "اگه شانس آورده باشیم فقط وگونهان که میخوان ما رو از سفینه بندازن بیرون و پرت کنن تو فضا."
"اگه شانس نیاورده باشیم چی؟"
فورد با نگاهی تلخ گفت: "اگه شانس نیاورده باشیم فرمانده به تهدیدش عمل میکنه و پیش از بیرون انداختن ما چند بیت از شعرهاش رو برامون میخونه."
□
شعرهای وگونی در میان شعرهای مزخرف کهکشان ردهی دوتا مونده به آخر رو دارند. ردهی یکی مونده به آخر متعلق به شعرهای ازگوتها در سیارهی کاریاست. به هنگامی که گرونتوس، ملک الشعرای سیارهی کاریا، شعر قصیده برای یک تکه بتونهی کوچک که زیر بغلم پیدا کردم رو دکلمه میکرد، چهار تن از شنوندگان از خونریزی داخلی مردند و رییس شورای هنر دزدی کهکشان میانی فقط به این دلیل جون سالم به در برد که هنگام دکلمهی شعر یکی از پاهاش رو خورد. میگن گرونتوس از تاثیر شعرش "مایوس" شد و تصمیم گرفت که منظومهی دوازده جلدی حبابهای من در هنگام حمام در وان رو بخونه اما معدهی بزرگش از سر ناامیدی و برای نجات جان دیگران و نجات فرهنگ کهکشان منفجر شد و شاعر رو با خودش به دیار عدم برد.
ردهی آخر، بدترین و مزخزفترین شعرهای دنیا، همراه با شاعرشون، پاولا نانسی میلستون ساکن شهر گرین بریج در انگلستان، همزمان با نابود شدن کرهی زمین دود شد و رفت به هوا.
پروستتنیک وگون یلتس با آرامش لبخند زد. نه برای اینکه اثر ناخوشایند چهرهش رو بیشتر کنه، بلکه به این دلیل که سعی میکرد حرکات متفاوت عضلات صورتش رو برای لبخند زدن به یاد بیاره. با فریادی که سر زندونیها کشیدهبود حالشون رو حسابی گرفتهبود و با حالتی از خود راضی به گامهای بعدی فکر میکرد. زندونیها رو بر صندلیهای تقدیرِ شعرخوانی نشانده بودند، در واقع فورد و آرتور رو با طناب بسته بودند به صندلی. وگونها از نظرات منفی افکار عمومی کهکشان دربارهی شعر وگونی خبر داشتند. شعرسرایی هم از گامهای خشنی بود که اونها همون اوایل برداشتند تا کهکشان اونها رو به عنوان گونهای پیشرفته و بافرهنگ قبول کنه. اما مدتها از شکست شعرگویی و دیگر تلاشهای وگونها برای مدرن شدن گذشتهبود و حالا فقط شعر میگفتند تا آدم بکشند.
...
از رمان جالب راهنمای کهکشان برای اتواستاپزنها
+ اینم دربارهی خود رمان