بخش‌هایی از کتاب:


□ در پای دوستی این‌گونه بودن، مختص حبیب است:

صف نماز ظهر عاشورا برپا شد... آن‌چنان که دانی. و زهیربن‌قین و سعیدبن‌عبدالله محافظ جان امام علیه‌السلام در نماز شدند. اما در این میانه یکی فریاد زد: نمازتان قبول نیست... فریاد نحس حصین‌بن‌نمیر بود. حبیب بی‌تاب شد... "نماز همه قبول باشد ولی نماز پسرِ دختر رسول خدا قبول نباشد...؟" حبیب بی‌تاب‌تر شد... شمشیر کشید و وارد میدان شد و پای همین رفاقت کشته‌شد، رفاقت پای محبوبش حسین علیه‌السلام. همه "محافظ تَنی امام" شدند. زهیربن‌قین و سعیدبن‌عبدالله حنفی، اما حبیب "محافظ فرهنگی نماز امام" شد، حافظ فرهنگ ظهر عاشورا.


□جز حسین چه کسی‌ می‌تواند همه را این‌قدر به هم مهربان کند. نام او رمز همه‌ی دوستی‌هاست. الحسینُ یَجْمعُنا: تنها اوست که می‌تواند همه‌ی سلیقه‌ها را به هم نزدیک کند. عامل اشتراک هر ره‌گذری حسین است.

و حبیب ریش‌سفید این راه است.

تنها حسین علیه‌السلام است که دوستی‌اش فزاینده است. فزاینده از جنس خیر کثیر؛ او فرزند کوثر است.

رقیب را بد نمی‌داند...هر عشقی، هر دوستی غیور است، تاب رقیب ندارد جز عشق حسین! 

که دائم به دنبال دوستان بیشتر برای جمع دوستانش می‌گردد. مثل حبیب!


□حبیب هنوز درس رفاقت می‌دهد، کلاس همیشگی او دایر است. حبیب تمام‌نشدنی‌ است؛ تا حسین، حسین است، حبیب هم حبیب است. این را باید از زوار حبیب پرسید که ملتمسانه به او می‌گویند: "یا حبیب! سجِّل سجِّل زوارک!" حبیب اسم زوارت را بنویس! 

حبیب هنوز در عالم رفاقت سنگ تمام می‌گذارد. برای کسانی که او را رفیق خود می‌دانند. کافی‌ست دست رفاقت به او بدهی، آن‌وقت حبیب هم تو را به حبیبش، حسین علیه‌السلام، خواهد رساند.


عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد

ای خواجه درد نیست و اِلا طبیب هست

                                          و اِلا حبیب هست!


□ هیچ‌کس با شهدای کربلا، قابل مقایسه نیست. نه امروز، نه دیروز، نه از اول اسلام و نه تا آن‌زمان که خدای متعال بداند و بخواهد. آن شهدا ممتازند؛ و نظیری دیگر برای علی‌اکبر و حبیب‌بن مظاهر نمی‌شود پیدا کرد. مقام معظم رهبری ۱۳۷۲/۱۰/۲۶