نمی‌دونم کِی ولی شاید یه روز لازم داشته باشی که دوباره اتفاقات و احساسات این چند روزت رو مرور کنی.

 دیشب این موقعا داشتی با خودت فکر می‌کردی یعنی فردا شب بعد از سونوگرافی چی تو سرم می‌گذره؟ اگه دکتر مشکوک باشه یا اصلا فقط برای بررسی بیشتر نمونه‌برداری رو توصیه کنه، چی؟ هرچیزی که تو چند روز قبل سرچ نکرده بودی دیشب سرچ کردی. اطلاعات زیادی هم دربارۀ شیمی‌درمانی و پرتودرمانی و سایر کلمات مرتبط با سرطان به‌دست آوردی. هرچند خیلی ترسیده بودی ولی حداقل فهمیدی که درسته سخته ولی نشدنی نیست و تفکرت راجع به این بیماری یه کم تغییر کرد. دیشب فکر می‌کردی که شاید از امشب، افکار و رویاهای شبانه‌ت تغییر کنه. الآن که دارم این رو می‌نویسم بهت می‌گم که تغییر نکرده. مثل همۀ شب‌های آخر پیش از این، ترس از دست دادن دیگران اومده سراغت و اینکه چقدر دلت نمی‌خواد برگردی و خبری از فکرهای دیشب نیست. بریم سر اصل مطلب. می‌دونی دیروز تنها چیزی که آرومت می‌کرد و بهت می‌گفت حتی اگه مشکل، جدی باشه؛ تو خوب می‌شی چی بود؟ یه خواب. نمی‌دونم سوم راهنمایی بودی یا اول دبیرستان. خواب دیدی کنار کسی که دوسش داری راه می‌ری که یهو یه بچۀ یکی دو ساله بهتون اضافه می‌شه. دستش رو می‌گیرین و به راه رفتن ادامه می‌دین. این خواب، تنها خواب خوبیه که یادت مونده. خواب بد از بچگی زیاد یادت هست. ولی شیرینی این خواب، شیرینی گرفتن اون دست کوچک، شیرینی دیدن اون یکی دستش تو دست کسی که دوسش داری با همۀ خواب‌های شیرینی که دیدی فرق داشت و یادت مونده. نمی‌دونم وقتی که توی آینده این نامه رو می‌خونی یادت هست یا نه. ولی تو این برهۀ زمانی کلی پیج دربارۀ فرزندخواندگی تو اینستا دنبال کردی و یکی از رویاهات هم اینه. و تعبیر خوابت رو فعلا ربط دادی به تعبیر همین رویا. حالا ببینیم تا بعد چی می‌شه. شاید اون فقط یه خواب شیرین بوده باشه و نه بیشتر. ولی رویاها چیزایی‌ان که واقعا بهت امید می‌دن و انگیزه. و تو هم هنوز بی‌رویا نشدی. فقط خواستم بهت بگم اگه یه‌روز جدی‌جدی مجبور شدی یه دورۀ سخت جسمی رو بگذرونی، بدون که تموم می‌شه و روزای خوب می‌رسن. روزای خوبی که می‌تونن تعبیر رویاهای شیرین باشن. :)

و در آخر، امیدوارم تغذیه‌ت رو اصلاح کرده باشی، ورزش رو ادامه داده باشی، چکاپ‌ها رو جدی گرفته باشی و یه فکری هم برای استرس زیادت کرده باشی. تا حداقل اول‌هاش که دوران اوایل جوانی‌ت رو یادت نمیاد، بتونی مثل خیلیا بگی چرا من؟ نه اینکه دونه‌دونۀ عادت‌های بد و ناسالمت از جلوی چشمت رد شن و خودت بدونی دقیقا چرا.

دوست داشتم یه عکس هم داشته باشه. به‌جز پستی که تو خود اینستا هم به اشتراک گذاشتمش چیزی به ذهنم نرسید؛