سلاااام


دیشب که داشتم برنامه‌ی امروزم رو توی دفترچه یادداشتم می‌نوشتم ، اون بالاش نوشتم :

 ۸ آبان ۹۵ ، یه روز عالـے ، سلام :)

پس با اینکه خسته‌اَم ؛ غر نمی‌زنم که حسش خوب بمونه :))

ببینید در دبیرستان به من برنامه‌نویسی یاد ندادن و منِ صفرکیلومتر دارم سعی می‌کنم یاد بگیرم ؛ خب گاهی خیلی واسم سخته که کلی از بقیه عقبم ولی نمی‌دونم چرا هی بیشتر دارم عاشقش میشم :) 

 خیلی از لهجه‌ی مشهدیا خوشم اومده ، هی استیکرای توی گروه رو می‌نگرم و می‌خندم ، احساس خوبی بهم دست میده وقتی تو ذهنم سعی می‌کنم مثل اونا حرف بزنم .

چون گفتم غر نمی‌زنم پس دیگه حرفی نمی‌مونه :))

نمیدونم چرا پُستم نمیاد !

من لبخندِ اینو دوست دارم :))


قَـــــصدِ جانَم کرده‌ای ؟

جانَـم فَدایِ قَصــدِ تـُـــو ...:)

#کوروش نامے


+من * تو* نوشتن به شکل بالا رو دوست دارم :)