وقتی فکر میکنم میبینم در این یکترم ترماولی بودنم حسابی سوتی دادم، حالا انگار بقیه چندترم ترم اولیاَن؟! خب یکی باید بیاد که ما بهش بگیم ترماولی که از این لقب خلاص شیم دیگه:)
بعضی از این سوتیها( از این واژه خوشم نمیاد زیاد و بجز گاف که اونم خوشم نمیاد نمیدونم جایگزینش چیه) انقدر ضایع بوده که تا ۲ساعت بهش فکر میکردم و هی آروم میزدم تو پیشونیم و به هماتاقیم میگفتم: حالا چکار کنم؟ تو اگه بودی چه میکردی؟ در آخرین مورد ایشون فرمود: میخوابیدم! و دهانم دوخت:دی
آیا فقط دانشگاه ماست که قبل از امتحانات حتی، انتخاب واحد صورت میگیره؟! خب الآن من ریاضیمو بیفتم که بیچاره میشم، البته روی ۱۲یا۱۳حساب باز کردم حداقل ولی خب حساب خونه تا بازار دوتاست. فیزیک هم اگه بخواد مثل میانترم سوال بده فقط معجزه لازم دارم:دی[ آیکون خجالت و عرق شرم و اینا]
در تفاوت دوران دانشجویی و دانشآموزی من همین بس که بعد از امتحان در جواب سوال مامانم که میگه چطور بود، با خنده میگم نمیفتم در حالی که اونروزا با لحنیاندوهبار میگفتم: اَه ۱۹ میگیرم!( البته بجز تحلیلی که اونو نیمهدانشجویی واکنش نشون دادم یعنی اندوهگین گفتم ۱۲ میگیرم):)
همونطور که میدونین، اگه نمیدونین هم که الآن میدونین، من کاملا دقیقهنودی هستم؛ زبان رو که ۱۲شب شروع کردم، مبانی رو ۴عصر شروع کردم، ریاضی رو هم دیروز همون ساعت ۴یا۵ شروع کردم، و خب دیدم چیز زیادی از فصل آخر نمیفهمم و نمیدونم چی شد که ۲:۴۵ خودم رو در یهسایت یافتم که داشتم خاطرات آمپولزدن مردم رو میخوندم! و خودم به حال خودم خندم گرفت، راستش روز قبلش یهپارچ شربت زعفرون خوردهبودم و دیشب اثر کردهبود، از خوندن پستای شماها، پیامای تلگرام و هر چیز دیگهای اونقدر خندیدم که آخرش مجبور شدم برم تو آشپزخونه به خندیدنم ادامه بدم تا هماتاقیام بیدار نشن.
راستی گفتم آمپولزدن، من در باب پزشک و دندانپزشک و آمپول هم خاطرات گهرباری دارم که بدلیل ذیق( یا زیق؟)وقت یکیشو میگم فقط:)
۶سالم که بود رفتیم دندانپزشکی و نشستم روی صندلی، همینجور که آقای دکتر داشت دندونای منو معاینه میکرد، دستیارش اومد تو و گفت، سایزش خوبه؟ دکتر یهنگاه به اون وسیلهای که دستش بود و من نمیدونم اگه بگم قالب دندون مصنوعی درست گفتم یا نه انداخت و یهنگاه هم به من کرد و گفت بزرگه، منم فکر کردم اونا واسه منه، با سرعت هرچه تمامتر از زیر دست دکتر فرار کردم و درحالی که داشتم گریه میکردم وارد اتاق منشی شدم که کلی هم آدم نشستهبود، مامانم دنبالم اومد و من با گریه و داد و فریاد بهش میگفتم من دوندونامو دوست دارم، نمیذارم واسه من دندونمصنوعی بذارین و از این چرت و پرتا که طبیعیه دقیق یادم نباشه دیگه؟:) منشی و دکتر و دستیارش و اونخانمی که قالب برای اوشون بود زدن زیر خنده، و هنوز بعد از ۱۲سال هروقت خانم منشی منو میبینه میگه یادته اونروز چقدر کولیبازی در آوردی؟:دی
چقدر از بحث منحرف میشم من! یهپاراگراف بالاتر رو گفتم که بگم، در این دوران به اینترنت وابستهتر هم شدم حتی، و خب احتمالا دوباره تا عصر روز قبلِ امتحان بعدی که ۳روز بعده باز هم وقتمو تلف میکنم( البته چون عمومیه و عمومی رو واقعا باید بیشتر بخونم شاید نقض شه) که دوستم پیشنهاد داد که اعتیاد به کتابغیر درسی رو جایگزین کنم و پیشنهاد عالیای بود.
اینم بگم دیگه خداحافظی میکنم، فرض کنین گوشیتونو روشن کنین و با اینپیام از خواهرتون مواجه شین که ۳:۳۰ بامداد فرستاده و نوشته؛ گوشیم کمرنگ شده، چکار کنم؟:دی و در طی حرکتی خنگولانه یک اسکرینشات هم ضمیمه کرده تا بهش نخندین!( ساعت ۳ صبح بودا، متوجیهن که؟:)) وقتی روز بعد داشتم پشت تلفن شفاهی براش توضیح میدادم قشنگ معلوم بود قیافهش اینجوریه:|. کسی هم باور نکرد آخرش، میگن کمبود خواب داشتی خودت اشتباه دیدی، شما باور کنین حداقل:دی. منظورم از کمرنگ شدن هم اینه که مشکی رو خاکستری پررنگ نشون میداد و پررنگ رو کمرنگ نشون میداد و غیره. خودم که بهراحتی باور کردم، از این اعجوبه که در گرما و سرمای زیاد خاموش میشه بعید نیست بهنشانهی اعتراض در مقابل زیادکار کشیدن کمرنگ هم بشه.
این حرکت هست که پرتقالجان دیوانه ابداع فرموده و میگن تیکِ ناشناس رو بزنید و حرفاتونو بزنین، خب؟ من اینو نگهداشتم واسه روز مبادا. گفتم که بدونین اگه روزی چنین پستی گذاشتم یعنی حسابی حوصلم سر رفته و علاوه بر هدف اصلی حرکت، میخوام حدس بزنم کدومو چهکسی نوشته:)
اینو بعد از امتحان دیدم و میخواستم همونموقع بذارم دیدم یهذره از صبح گذشته، الآنم نتونستم مقاومت کنم، شما هم بهروی خودتون نیارین و فردا صبح بهیاد بیاوریدش:)
این کہ یڪروز مهندس برود در پـے شعر
سر و سرّیست ڪہ با موی پریشان دارد
#علی صفری
نہ خلاف عہد کردم ڪہ حدیث جز تـُـــــو گفتم
همہ بر سر زبانند و تـُـــــو در میان جــانـے
#سعدی
+ چند روز پیش پستی خوندم در نکوهش روزانهنویسی و لازمه بگم چقدر عذابوجدان گرفتم یا خودتون از تغییرات اون گوشهی سمت چپ متوجه شدین؟
++یه خواهش تهدیدگونه هم دارم؛ لطفا و لطفا در هرموردی که دیدین دارم زیادهروی میکنم یا کلا نیاز به تذکر دارم، بهم تذکر بدین:) البته از همین الآن میدونم یکیش طولانیبودن پستهاست، واسه این یکی اگه راهکار دارین، ارائه کنین لطفا:)