کتاب (روی ماه خداوند را ببوس) را خواندم، به آن شیوهای که کتاب را میگیری دستت و تا تمام نشده زمین نمیگذاری، البته بیشتر از یکساعت هم نشد. از همان دبستان با خلاصهکردن مشکل داشتم، حتی نمیتوانم عبارتی بگویم برای تشویق دیگران. من با کلمه به کلمهی بعضی از جملهها به فکر فرو میروم و لذت میبرم. و خب کلمه به کلمه را که نمیشود خلاصه کرد :)
بعد از خواندن این کتاب به این فکر میکردم که تا چندسال بعد ممکن است یکی از اولین سوالهای بازپرسهای پروندههای مرگهای مشکوک این شود که: آیا مرحوم( دور از جان شما) وبلاگ داشت؟
و شاید قبل از ملاقات با افرادی که آخرینبار مرحوم ( و باز هم دور از جان شما) را دیدهاند ابتدا و پس از پیدا کردن آدرس، وبلاگ وی را زیر و رو کنند و از همسایههای وبلاگیاش احوال روزهای آخرش را بپرسند.
بعد هم به این فکر کردم که اگر هرکدام از پستهای اینجا، پست آخر من میبود، جناب کارآگاه چه برداشتی از آن میکرد؟
خب شاید ایشان ندانند عمر احساسات ناگهانی من چه غم و چه شادی دقیقا به اندازهی نوشتن همان پست است، بخواهم ارفاق کنم میگویم تا ۱۲ساعت بعد از آن.
بذارید از همینجا به بازپرس پروندهام خستهنباشید عرض کنم و بگویم: من از همین تریبون هرگونه شایعهای رو تکذیب میکنم. همین دیگه، ادامه بدین.
آقا، اونجوری نگاه نکنین، تخیل است دیگر! بیکاری هم هست خب، میشه این! شما بهجای این کارا برید کتاب رو سرچ کنید و یهخلاصهای چیزی ازش بخونین.
+ اینجا هم چند خط وجود داشت که چون کمی طنزناک بود، حذف شد.
اینا رو بخاطر جالب بودنشون میذارما وگرنه بیداری من ( اونم تو خونه) بخاطر خواب صبحه و بس.
از همـــــہ خلق دلآرامـَـم تـُــویـے 💜
#سنایـے
زیر قدمت بانو، دل ریختہام، برگــرد.
#علیرضا آذر
گرچہ او هرگز نمیگیرد ز حال ما خبـر
درد او گیرد خبر هر شب، ز سر تا پای ما
#صائب تبریزی
+ استفادهی بیش از اندازهی من از قیدها مربوط میشه به عذاب وجدانم، که اونم واسه اینه که فکر میکنم ممکنه منظورم رو درست به مخاطب نرسونم و حتی دروغ هم گفتهباشم!
بعدانوشت: پست تقریبا پیشنویس است و کلی هم بعد از انتشار اولیه تغییر کردهاست.
+++
گردان رفت؛ نفر برگشت...
اَمَّن یُّجیبُ المُضطَرَّ اِذا دَعاه وَ یَکشفُ السوء
امشبم به جای شب بخیر این رو برای هم بفرستیم، شاید هنوز امیدی باشه:(
+++کاش بود...
بعدانوشت: نظراتِ احتمالی، یکشنبه یا شاید دوشنبه تایید میشن.
بعدانوشتتر: کاش بعضی خبرا فقط شایعه و دروغ میبودن:(