طفلے به نام شادی دیری است گمشده است،
با چشمهای روشن براق
با گیسوی بلند به بالای آرزو
هر کس از او نشانے دارد
ما را کند خبر
این هم نشان ما
یک سو خلیج فارس
سوی دگر خزر
+چون آرزو داشت! :)
...در دوردست باغ برهنه چکاوکی
بر شاخه مے سراید
این چند برگ پیر
وقتی گسست از شاخ
آندم جوانههای جوان
باز مےشود
بیداری بـہـــــار
آغاز میشود
#هر دو از دکتر شفیعی کدکنی دوستداشتنی :)
۱. فکر میکردم زیادی حساسم. از آقای تعمیرکار گوشی خوشم نمیومد و در عین حال، حوصله نداشتم و بلد نبودم برم جای دیگه. بازم رفتم همونجا. یکی دیگه بود. ایندفعه راحتتر باهاش حرف زدم و مشکلم رو گفتم، خیلی راحتتر! برخوردا فرق داره واقعا!
۲. با داداشم که حرف میزدم با همون لحن دوست داشتنی و انگار معمولیش گفت ۲تا گلدون جدید خریده، یه کاکتوس که تا حالا ندیدهبوده و در گذر زمان و در اثر مراقبتهای خوب رنگ خاصی پیدا میکنه و یک حسن یوسف، و پرسید تو هم خرافاتی که دربارهی این گیاه هست رو قبول نداری دیگه؟ گفتم اصلا نشنیدم! امشب که گوگل رو باز کردم و کلیک کردم برای نوشتن و البته بدون نوشتن حتی یک حرف، اولین حدسهایی که زد مربوط بود به انواع کاکتوسها، حسنیوسفها، خرافات دربارهی حسن یوسف و چندتا چیز مربوط به همینا! بدونِ اینکه هیچوقت اینا رو سرچ کردهباشم! برام جالب بود. چگونه؟
تابستون قرار بود من ماهانه بهش حقوق بدم تا ایشون مراقبت از کاکتوسهای من رو در نبودم به عهده بگیره! و من پولم کجا بود آقا؟:دی امشب خودجوش گفت حواسش به گلهای من هم هست. :)
۳. خب، من فکر میکنم همونطور که مامانها دروغ بچههاشون رو تشخیص میدن، بچهها هم این توانایی رو دربارهی دروغهای مصلحتی اونا دارن، حتی از روی صدا. کمی هم به حس ششم ربط داره البته! :))
۴.نمیتونم توصیف کنم و شما نمیتونید درک کنید داشتن یک استاد اندیشهی عالی چه مزهای داره اگه خودتون تجربه نکردهباشید. :)
۵. ترس بچگیهام، گاهی پررنگ میشه. احتمالا از بیکاریه! ذهن بیکار جولانگاه شیطان است به هرحال!
۶. به طور دوستنداشتنیای، نمیتونم بعضی چیزا رو هضم کنم. نمیدونستم میتونم اینقدر با عینک بیعدالتی به اطرافم نگاه کنم. بعضی وقتا منطق سرم نمیشه! عکس نینی پروفایلِ بقیه در نظرم ناعادلانهست وقتی یکی تازه بچهش رو از دست داده. بخور و بخواب و ببرِ بعضیا که بماند، شغل راحت بعضیا در نظرم ناعادلانهست وقتی یکی از جونش مایه میذاره و کمتر از حقش عایدش میشه. غر زدن خود بیدردم و امثال من ناعادلانهست وقتی یکی دردی داره که کسی نمیدونه و همیشه لبخند به لب داره و صبوره و شکرگزاره!
++ خیلی وقت بود که بهتون نگفتهبودم چقـــــدر از داشتن اینجا و بیشتر، شما خوشحالم :)) همون پروژهی ابراز محبتِ دیماه فکر کنم!
+همچنان در نوسان و مغلوبِ اون میل غالب! انگار چشمام منتظرن بیکار شم، تنها شم، بعد به شرایط سخت و انبوهِ دلتنگیهای آدمای اطرافم فکر کنم و اونا هم خودشون رو خالی کنن! کی گفته مداد رنگیِ سفید به درد نمیخوره؟