۶۳ مطلب با موضوع «افکار و احساسات و خیال‌پردازی‌های من» ثبت شده است

۴- المَرأَةَ رَیحانَةٌ

نمیدونم چجوریه که یه خانوم محترم و عزیز که احتمالا از من بزرگ تره و انتظار دارم منطقی تر هم باشه 

می نویسه این مملکت و اصلا اسلام مرد سالاره! گذشته از زمان این حرفا .

نمیدونم چرا ایشون به این نتیجه رسیده و من که کوچکترم و طبیعتا مطالعه ی بسیار کمتری هم داشتم ،

با خودم فکر میکنم اتفاقا خدا هوایِ دخترا رو بیشتر داره ، اسلام برای خانما ارزش و احترام بیشتری قائله .

درباره ی تحصیل و اشتغال که شاید فرصتهای بیشتری برای آقایون باشه که البته من اینجوری فکر نمیکنم ،

خب بین خودمون بمونه ! بعضی موقعا فکر میکنم حقشونه ،

وظیفه ی مرد کار کردنه ، باید فرصتش براشون فراهم تر باشه . البته اینا نظر الآنمه . شاید خود من سالهای آینده وقتی دنبال کار می‌گردم و هی نمیشه به حرفای الآنم بخندم ، شاید .

البته من معتقدم اغلب کسی جای کسی رو نمیگیره و هرکس بر اساس نیت و عملش نتیجه میگیره 

این همه حدیث از پیامبر و بقیه ی ائمه مبنی بر محبت به خانواده و احترام به زنها چی میگه پس ؟

 

این دوتا حدیث رو خیلی دوست دارم :

۱_فَإِنَّ المَرأَةَ رَیحانَةٌ 

۲_(لولاک لما خلقت الافلاک و لولا علی لما خلقتک و لولا فاطمه لما خلقتکما)

لطفا برای جلوگیری از برداشت اشتباه از حدیث قدسی و مطالعه ی بیشتر به این لینک مراجعه کنین .

راستی من قصد توهین به کسی یا عقاید کسی رو ندارم ، فقط افکارم رو اینجا می نویسم .همین .

 

   

 

+ دوستے ها درست در آن هنگام شکل مےگیرند کہ

 شما به کسے کہ کنارتان نشستہ مےگویید :

"چہ جالب!

من فکر مےکردم تنھا کسے هستم کہ این کار را مےکند . . . "

 

#سی اس لوییس

ترجمہ : بابڪ زمانے

 

+خالقِ قصه های مجید تولدت مبارک

 

بعدا نوشت : وقتی واقعا از یه وبلاگ یا لحن نویسندش خوشم بیاد تا اولین پستش میخونم البته اگه دیگه واقعا طاقت فرسا نباسه:دی . ۰۰:۱۰

 

  • آرزو
  • سه شنبه ۱۶ شهریور ۹۵

۲- ترس از دست دادن

نیم ساعت تمام نوشتم ولی یادم رفت ذخیره کنم و پرید .

فقط عنوانش موند ...

مهم اینه که حالم خوب تر شد :-)

 

 

بعضے آدمها وقتے هستند ،

بہ چشمت نمی آیند ، سایہ شان مے آید و می رود

خیال مے ڪنے همیشہ این سایہ ے خنڪ ،  روےِ دیوارِ خانہ ات خواهد اُفتاد ;

اما روزے مے بینے همہ جا آفتاب است و آن سایہ نیست ...

#شهره احدیت

 

حواسمون به آدمای تکرارنشدنیِ زندگیمون ( خانواده ی خوبمون ) باشه .

 

+ خدایا لطفا نذار حسرت گفتن حرفای خوب به آدمای خوب به دلمون بمونه .

  • آرزو
  • دوشنبه ۱۵ شهریور ۹۵

۱ - به نام خدای مهربون و سلام

همیشه کلمه ی سلام رو دوست داشتم و همینطور سلام کردن رو 

هنوز مطمئن نیستم دقیقا میخوام اینجا چی بنویسم ولی احتمالا عمدتا مربوط به خاطراتم باشه .
۱۱ بهمن ۹۱ بود که برای اولین بار وبلاگ ساختم یعنی دوستم سحر اینکار رو برام انجام داد ( خدا خیرش دهاد )
اون موقع جملاتی رو که خوشم میومد میذاشتم توش .
خرداد ۹۲ بعد از اعتکاف احساس کردم باید عوض شم ، اولین تغییر مربوط به وبلاگم بود .
البته همچنان جملات مورد علاقه ام رو میذاشتم توش ولی موضوعش به مذهبی تغییر کرد 
و البته آدرسش .
و سرانجام متاسفانه اسفند ۹۴ هک شد :-(
تا تیر ماه درگیر کنکور بودم و بالاخره اینجا افتتاح شد :-)
الآن خوشحالم .
اگه گذرتون به اینجا افتاد و اسم جالبی برای وبم به ذهنتون رسید ، لطفا دریغ نفرمایید .
 
  • آرزو
  • يكشنبه ۱۴ شهریور ۹۵
رسالت اینجا اینه: "منُ یادِ خودم بنداز دوباره"
و ممکنه فایده‌ای برای سایر خواننده‌ها نداشته باشه.
___________________________________
آرشیو و معرفی‌نامه رو برای مدتی پاک کردم. احتمالا بعدا برمی‌گردونم‌شون.
این دو جملۀ قبل رو بهار یا تابستون ۹۹ نوشتم. الآن توی زمستونیم و هنوز نمی‌دونم که اون "بعدا" کِی فرا می‌رسه.
___________________________________